سینا  سینا ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

میوه ی عشقمون

یک لحظه.

خطاي كوچك در تربيت كودكان   تاریخ ثبت : 8/18/2012 دسته بندی : روانشناسی کودک تعداد بازدید:986   مادر و پدر بودن به معنی مبرا از عیب بودن نیست. از زمان تولد کودک، والدین تلاش می کنند فرزندی با تربیت بار بیاورند اما گاهی نتیجه عکس می گیرند... دلیل این موضوع روش های تربیتی اشتباهی است که نادانسته در پیش می گیریم. اگر شما هم مرتکب یکی از این اشتباه ها شده اید، این مطلب را بخوانید تا علت اشتباه بودن و اصلاح آن را یاد بگیرید. ● اشتباه شماره ۱: هم نظر نبودن والدین جمله اشتباه: «بابا گفته تلویزیون نگاه کردن برای تو ممنوعه! اما امروز بابا نیست و می توانی تلویزیون نگاه کنی!»چرا این روش تربیتی اشتبا...
28 دی 1391

پروانه...

پروانه ات خواهم ماند شاید تا ابد......   پ.ن:تک آهنگ پرواز از سیاوش قمیشی را از دست ندهید ..زیباست. ...
24 آذر 1391

شکسپیر...

من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟ برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم… انتظارات همیشه صدمه زننده هستند … زندگی کوتاه است … پس به زندگی ات عشق بورز … خوشحال باش و لبخند بزن فقط برای خودت زندگی کن و … قبل از اینکه صحبت کنی ؛ گوش کن قبل از اینکه بنویسی ؛ فکر کن قبل از اینکه خرج کنی ؛ درآمد داشته باش قبل از اینکه دعا کنی ؛ ببخش قبل از اینکه صدمه بزنی ؛ احساس کن قبل از تنفر ؛ عشق بورز زندگی این است … ...
23 آذر 1391

قد کشیدن..

همیشه بزرگ شدن قد کشیدن درد داره بچه گی هامون رو یادت میاد؟؟؟ مامان می گفت داری بزرگ میشی این درد قد کشیدنه!! پس تحمل میکنیم.....
21 آذر 1391

امید..

مرا امید وصال تو زنده میدارد و گرنه.....   چه خوب که تو هستی و در این روزهای وانفسا دلداری هایت حمایت هایت و فهمیدن هایت هست چه خوب... و تا ابد سایه ات بر سرم مستدام باد...  
20 آذر 1391

نه قبول نمی کنم!

نمی توانم قبول کنم نمی توانم ببخشم آنهایی را که با وجود اینکه تو از حق خودت برای آنها گذشتی سخاونتمندی برایشان به خرج دادی و شادیت را برای خوشحالی آنها تقسیم کردی این چنین از تو با من بگویند.. این چنین گستاخانه !! از تو برایم بگویند نه  ! نمی توانم. و آنها خوب می دانند جوابشان را دادم مثل خودشان تند و با تهدید.... آسوده باش.
18 آذر 1391

sina

چه روز و شبهای   سختی گذشت! به شما به خاطر دل  دردی که داشتی از این داروی گیاهی دادیم و شما خیلی خواب آلود شدی و از ساعت 11 شب خوابیدی تا فردا ساعت 5-6 عصر و من کلی نگران شدم  و همون شب هم جشن تولد عمو فرهاد بود و ما شما رو بردیم بیمارستان مادر و کودک و دکتر گفت که باید یه سری آزمایشهایی انجام بشه  سرم تزریق کنیم ...وقتی که  پرستار می خواست رگ شما رو پیدا کنه ..خیلی اذیت شدی و من بیشتر..الهی بمیرم بابایی یالا سرت بود و اونم رنگش مثل گچ سفید شده بود .....خیلی وحشت ناک بود ...اما خدارو شکر همه ی فاکتورهای آزمایشت خوب بودند و ما زود تر از تصور به خونه برگشتیم ..و الان خوبی خدارو شکر ..و این مهمه ..اهان راستی ما ی...
18 آذر 1391

ممنونم...

از حمایت ها و دلسوزی های فزشته ی نجاتی که دیشب ما را آرامش بخشید عمیقا سپاسگذارم..... این جنس محبت از ته دل به دلم بد جور می نشیند.... ممنون.    
16 آذر 1391