سینا  سینا ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

میوه ی عشقمون

سروش نوشت ...عمو نوروز.!!

1391/12/6 20:52
نویسنده : مریم و سعید
176 بازدید
اشتراک گذاری

داخل اسباب بازی فروشی هستیم

شما میگی:

- مامان برام بن تن می خری؟؟

به نظرت می خرم برات؟؟

- نه!! چون شکوفه ی های اسباب بازیم کامل نشدن

خب..

زیرکانه نگاهم می کنی و لبخند می زنی

- اما نزدیک عیده و  می تونم آرزو کنم عمو نوروز برام بیارتش!!

- منم لبخند می زنم و از مغازه می زنیم بیرون

 

توی راه خونه هستیم

- مامان؟

جان

- من که می دونم عمو نوزور وجود نداره و مامان بابا ها همون عمو نوروزن..

نه مامان هست خب...

- من با دلیل به شما ثابت می منم که وجود نداره!!!!!!!!!!!!!

قند توی دلم آب  میشه از بیان زیبات

خب ..جونم بگو

- ببین مامان عو نوروز نمی تونه بدون اجازه وارد خونه بشه

-اون نمی تونه در یک زمان اونم شب عید تو خونه ی همه باشه

-اون نمی تونه از ارزوی همه با خبر باشه

و چند تا دلیل دیگه که خوب یادم نیست ..

دیگه نزدیک خونه ایم

میایم بالا و می خندی و میگی

حالا چی میگی؟؟؟

دستی روی مو های طلایی تازه اصلاح شدت می کشم و

می بوسمت و آروم می گم

اما به نظر من بازم آرزو کن پسر خوبم.......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)