نی نی نوشت ...
سلام عزیزم
شما چطوری گلم؟؟
چند روز پیش رفتم چکاب و دکتر گفت شما خیلی عجله داری واسه به دنیا امدن و کلی ذوقتو کردم
که این همه شیطونی ..
شما از ٧ ماهگی برگشتی و آماده ی به دنیا امدن بودی اما تا الان صبر کردی پس معلومه که عزیزم خیلی منطقی و فهمیده است ...
عزیز مامان هیچ کس نمی تونه باور کنه این روزهایی که توی همه چیز بشر دست برده و سعی در تعیین تکلیف برا خودش داره من هنوز شفاف و روشن نمی دونم شما چه گلی هستی..
اما مهم نیست ..مهم اینه که تو می دونی و من ..
عزیزم بهت قول می دم که شما هر گلی باشی چه یه خانوم دختر ناز و چه یه آقا پسر گل هیچ تفاوتی برام نداره ..و عزیزی
می دونی گل ه مامان شاید خواستم لحظه ی به دنیا آمدنت برام بهترین خاطره ی زندگیم باشه وقتی شما رو میارند ان شا الله و میگن این هم دخترت یا پسرت !! من اون لحظه رو هیچ وقت فراموش نخواهم کرد ...مطمئن باش...
چون شما آخرین بچه ی خانواده ی کوچک ما هستی و دوست داشتم خودم رو از این لذت محروم کنم ...
وقتی که شما توی وجودم می گردی و من پر از شوق حضورت میشم دیگه به این فکر نمی کنم ..فقط به سلامت و بودنت کنارم فکر میکنم ...
مامانی دوستت دارم ..و از این به بعد هر وقت بیایی خوش آمدی و قدمت گلبارون ..
و ممنونم از فهمیدگی و صبوریت و اینکه به حرفهای مامان گوش کردی گلم